اهمیت صبر برای مومن در مسیر زندگی ایمانی خود به قدری است که در روایات متعدد (1) از آن به منزله "رأس" (سر) برای ایمان تعبیر شده است یعنی همان گونه که بدن، بدون سر از بین می رود، ایمانِ بدون صبر هم از بین می رود و فاسد می شود. یکی از بهترین شیوه های تربیتی که در جای جای قرآن و روایات از آن استفاده شده است، ارائه و معرفی الگو و اسوه به مردم است. حضرت امیر المومنین علیه السلام در بخشی از خطبه 160 نهج البلاغه می فرمایند: «شما باید روش پیامبر پاک و مطهر -صلّى اللّه علیه و آله- را پیروى کنید، زیرا در وجود آن حضرت براى کسى که بخواهد سرمشق بگیرد و یا به تکیه گاهى نسبت داشته باشد سرمشق موجود است.» (2)
در این مجال کوتاه، برآنیم تا با نگاهی اجمالی به سیره رسول مکرّم اسلام، به زوایایی اندک از صبر و استقامت این اسوه بی نظیر پی ببریم. همچنان که در بخش اول این مقاله گذشت، به بیان روایتی از امام صادق علیه السلام درباره توصیف منزلگاه های صبر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله پرداخته شد و اینک ادامه همان روایت(3) به نظر خوانندگان محترم خواهد رسید.
وعده ای که محقق شد
"... پس پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله خود را به صبر ملزم ساخت، تا اینکه آنها تجاوز کردند و خداى تبارک و تعالى را به زبان آوردند و او را تکذیب کردند، پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: "درباره خودم و خاندان و آبرویم صبر کردم، ولى نسبت به بد گفتن به معبودم صبر ندارم"، خداوند عزّ و جلّ این آیه را نازل فرمود که: «ما آسمان ها و زمین و آنچه را در میان آنهاست در شش روز [شش دوران] آفریدیم، و هیچ گونه رنج و سختی به ما نرسید! (با این حال چگونه زنده کردن مُردگان برای ما مشکل است؟) در برابر آنچه آنها می گویند شکیبا باش». پس پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله در همه احوال صبر کرد، تا به امامان از عترتش به او مژده دادند و آنها را به صبر معرفى کردند و خدا- جل ثنائه- فرمود: «و از آنان امامان (و پیشوایانی) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند چون شکیبایی نمودند، و به آیات ما یقین داشتند» در این هنگام پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: "صبر نسبت به ایمان مانند سر است نسبت به بدن"، پس خداى عزّ و جلّ هم از صبر او شکرگزارى کرد و این آیه را نازل فرمود: «و وعده نیک پروردگارت بر بنی اسرائیل، به خاطر صبر و استقامتی که به خرج دادند، تحقّق یافت و آنچه فرعون و فرعونیان (از کاخ های مجلّل) می ساختند، و آنچه از باغ های داربست دار فراهم ساخته بودند، در هم کوبیدیم!». پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: "این بشارتست و انتقام، پس خداى عزّ و جلّ نبرد و کشتار مشرکین را به او اجازه فرمود و نازل کرد که: «مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید و آنها را اسیر سازید و محاصره کنید و در هر کمینگاه، بر سر راه آنها بنشینید» «و آنها را [بت پرستانی که از هیچ گونه جنایتی ابا ندارند] هر کجا یافتید، به قتل برسانید» پس خدا آنها را به دست پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و دوستانش بکشت و آن را پاداش صبرش قرار داد، علاوه بر آنچه در آخرت برایش ذخیره کرد، پس هر که صبر کند و به حساب خدا گذارد، از دنیا نرود تا آنکه خدا چشمش را درباره (سرکوبى) دشمنانش روشن کند، علاوه بر آنچه در آخرت برایش ذخیره کند. (4)
تو مقام ولایت را نخواهی داشت، مگر اینکه اگر تمام اهل شهر جمع شوند و از تو تعریف کنند، شاد نشوی و تمجید دیگران در تو هیچ تأثیری نداشته باشد؛ و اگر همه مردم جمع شدند و از تو بد گفتند، ناراحت نشوی؛ تو خودت را با قرآن بیازمای و ببین رفتارت با قرآن مطابقت دارد یا نه
مقیاس و میزان برای مومن
توجه به یک نکته در مورد آیات شریفه مورد استشهاد امام صادق علیه السلام در روایت فوق، خالی از لطف نیست. خداوند در این آیات به پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله امر می کند که نسبت به بدگویی ها و تهمت ها و ناسزاهای مردم صبر کن. نگذار این بدگویی ها و نیش زبان ها در تو اثری بگذارد و مانع انجام مسئولیت بزرگی که بر عهده ات گذاشته ایم بشود. احادیث فراوانی در منابع روایی ما این نکته را گوشزد می کند که نه اقبال مردم باید موجب مسرّت و خوشحالی مومن شود و نه بی مهری ها و اذیت و آزار آنها باید سبب دلسردی و ناراحتی او بشود. مقیاس و میزان برای مومن اقبال و ادبار مردم نیست.
امام محمد باقر علیه السلام در حدیثی به جابر بن یزید جعفی(5) می فرمایند: "تو مقام ولایت را نخواهی داشت، مگر اینکه اگر تمام اهل شهر جمع شوند و از تو تعریف کنند، شاد نشوی و تمجید دیگران در تو هیچ تأثیری نداشته باشد؛ و اگر همه مردم جمع شدند و از تو بد گفتند، ناراحت نشوی؛ تو خودت را با قرآن بیازمای و ببین رفتارت با قرآن مطابقت دارد یا نه."(6)
ضرورت صبر امت خاتم
اما شاید این سوال مطرح شود که پس چرا پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله گاهی از آن تمسخر و استهزاءها و توهین و تحقیرها، محزون و اندوهگین می شد به طوری که خداوند متعال با نزول آیاتی از قرآن – همچنان که در روایت فوق نیز به برخی از آنها اشاره شده است – رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله را تسلّی می داد و به صبر و تحمل در برابر این شدائد امر می کرد؟ وقتی امام محمد باقر علیه السلام خطاب به جابر بن یزید جعفی می فرماید که تو اگر چنین و چنان نباشی، مقام ولایت ما را نخواهی داشت، مگر امکان دارد که پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله که اشرف و اکمل انسان ها است نقصی از این جهت داشته باشند؟!
پیامبر رحمت
در پاسخ به این سوال باید به یک نکته مهم توجه شود و آن اینکه صبر و استقامت این وجود مقدس به عنوان برزگترین مظهر رأفت و رحمت الهی، یک صبر عادی نبود. در طول تاریخ انسان های زیادی مورد تمسخر و استهزاء و توهین و تحقیر و شکنجه و اذیت و آزار قرار گرفته اند و کمابیش همه آن ها را به جان خریدند و صبر کردند و خم به ابرو نیاوردند ولی ویژگی منحصر به فرد حضرت رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله این بود که ایشان مامور بودند بر اندوه ها و غم ها و غصه های ناشی از گمراهی امت خود صبر کنند تا جایی که خداوند خطاب به ایشان فرمود: «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُوْمِنِینَ »(7) گویى مىخواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى بخاطر اینکه آنها ایمان نمىآورند. این ویژگی، در احدی جز پیامبران الهی وجود ندارد. رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله لحظه ای از اینکه مردم به شخص ایشان ناسزا می گفتند ناراحت نشد بلکه تمام اندوه و حزن ایشان برای این بود که چرا آنها با این شدّت و حدّت اصرار دارند که راه جهنم و شقاوت ابدی را انتخاب کنند!
حضرت امام خمینی(ره) با اشاره به این خصوصیت نبی مکرّم اسلام صلى اللَّه علیه و آله می فرماید:
"در آیه شریفه سوره هود آمده است: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ»(8) یعنى همان گونه که دستور یافتهاى ایستادگى کن، و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند]. در روایتی رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: «سوره هود مرا پیر کرد به خاطر همین آیه». شیخ عارف کامل شاه آبادى، روحى فداه، فرمودند این آیه در سوره شورى(9) نیز هست، ولی ایشان آیه سوره هود را ذکر کردند به جهت این فراز از آیه که مىفرماید: «وَ مَنْ تابَ مَعَکَ». این فراز در آیه مشابه در سوره شورى نیامده است. لذا ذکر آیه سوره هود به این دلیل است که خداى تعالى استقامت امت را نیز از آن بزرگوار خواسته بود و حضرت بیم آن داشت که مأموریت انجام نگیرد، و الّا خود آن بزرگوار استقامت داشت. بلکه آن حضرت مظهر اسم حکیم «عدل» است."(10)
رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله لحظه ای از اینکه مردم به شخص ایشان ناسزا می گفتند ناراحت نشد بلکه تمام اندوه و حزن ایشان برای این بود که چرا آنها با این شدّت و حدّت اصرار دارند که راه جهنم و شقاوت ابدی را انتخاب کنند!
من برای رحمت مبعوث شدم
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله نسبت به هدایت مردم حریص بود.(11) آنچه ایشان را ناراحت و محزون می کرد انحراف و کژروی- های مردم بود نه فحش و ناسزاهایی که به شخص ایشان داده می شد! در نقلی آمده است: هنگامی که در جنگ احد دندان مبارک پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله شکست و صورت حضرت به شدت زخمی شد، مشاهده این منظره بر اصحاب ایشان بسیار سخت و ناگوار آمد. اصحاب به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله عرض کردند: آنان را نفرین کن. حضرت در پاسخ فرمودند: "من برای لعن و نفرین مبعوث نشدم بلکه برای دعوت و رحمت مبعوث شده ام"، سپس این دعا را کردند: "خداواندا قوم من را هدایت کن زیرا آنان جاهلند و نمی فهمند!"(12)
پی نوشت:
1) الکافی(ط. الاسلامیة)، ج2 ، ص 88
2) فَتَأَسَ بِنَبِیِّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ ص فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ….
3) همان، ص89
4) فَأَلْزَمَ النَّبِیُّ ص نَفْسَهُ الصَّبْرَ فَتَعَدَّوْا فَذَکَرَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ کَذَّبُوهُ فَقَالَ قَدْ صَبَرْتُ فِی نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ عِرْضِی وَ لَا صَبْرَ لِی عَلَى ذِکْرِ إِلَهِی فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ (ق، 39-38) فَصَبَرَ النَّبِیُّ ص فِی جَمِیعِ أَحْوَالِهِ ثُمَّ بُشِّرَ فِی عِتْرَتِهِ بِالْأَئِمَّةِ وَ وُصِفُوا بِالصَّبْرِ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاوُهُ «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ» فَعِنْدَ ذَلِکَ قَالَ ص الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَشَکَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ لَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنى عَلى بَنِی إِسْرائِیلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ» فَقَالَ ص إِنَّهُ بُشْرَى وَ انْتِقَامٌ فَأَبَاحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ قِتَالَ الْمُشْرِکِینَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ» (توبه، 5) «وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ» (بقره، 191) فَقَتَلَهُمُ اللَّهُ عَلَى یَدَیْ- رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَحِبَّائِهِ وَ جَعَلَ لَهُ ثَوَابَ صَبْرِهِ مَعَ مَا ادَّخَرَ لَهُ فِی الْآخِرَةِ فَمَنْ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ لَمْ یَخْرُجْ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّى یُقِرَّ اللَّهُ لَهُ عَیْنَهُ فِی أَعْدَائِهِ مَعَ مَا یَدَّخِرُ لَهُ فِی الْآخِرَةِ.
5) فقیه، مفسر، محدّث، و از اصحاب نامدار امام باقر و امام صادق علیهماالسلام از قول امام صادق علیهالسلام نقل شده که جابر در نزد ایشان منزلت سلمان را در نزد پیامبر صلی اللّه علیه و آله دارد.
6) تحف العقول، ص 284 : وَ اعْلَمْ بِأَنَّکَ لَا تَکُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ مِصْرِکَ وَ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ ذَلِکَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِک وَ لَکِنِ اعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَى کِتَابِ اللَّه
7) شعراء، 3
8) هود، 112
9) شوری 15
10) شرح چهل حدیث، ص 172
11) لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُوْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ. توبه، 128
12) سفینة البحار، ج2، ص 681 : انّه لمّا کسرت رباعیته و شجّ وجهه یوم أحد شقّ ذلک على أصحابه شدیدا و قالوا: لو دعوت علیهم، فقال: انّی لم أبعث لعّانا و لکنّی بعثت داعیا و رحمة، اللّهم إهد قومی فانّهم لا یعلمون.